چارلز دیکنز حدود ده سال پیش از مرگ
این روزها در آستانه دویستمین سالروز تولد چارلز دیکنز، در رسانههای انگلیسی زبان از تلویزیون گرفته تا روزنامهها و مجلات کمتر روزی است که نام دیکنز برده نشود؛ از سوی دیگر روز به روز بر تعداد تحقیقاتی با محور آثار دیکنز، افزوده میشود؛ آثاری که اعضای اکادمی را از شاخهها و رشتههای مختلف به خود جذب کرده اند- از روانشناسی، تاریخنگاری جدید و فمینیسم گرفته تا پساساختارگرایی، و اینها علاوه بر مطالعات سنتی تاریخنگاری است.
اما ویژگی ژورنالیستی و مستندنگارانه آثار دیکنز یکی از مهمترین فاکتورهایی است که او را بدل به یکی از مهمترین نویسندگان عصر ویکتوریایی کرده است.
کار دیکنز به عنوان روزنامهنگاری که هم در خیابان و هم در دادگاه به تهیه گزارش میپرداخت و مدتی هم خبرنگار پارلمان انگلستان بود، بر سبک منحصربهفردش تاثیر زیادی گذاشت و سبب شد تا ذهن او به شیوهای تربیت شود که بتواند هم به خوبی جزئیات را ببیند و هم به خوبی حرفها و سخنرانیها را بشنود.
دیکنز سفرنامهنویس
نوشتههای دیکنز را نباید تنها به نوشتههای مطبوعاتی او و داستانهایش تقلیل داد؛ سفرنامههای دیکنز نیز یکی از جذابترین نوشتهها در نوع خود هستند.
نخستین تجربه کاری دیکنز به عنوان روزنامهنگاری که در خیابانهای لندن میچرخید و مردم را مشاهده میکرد تا دربارهشان و زندگی در لندن بنویسد، بیشک تاثیر بسزایی بر نحوه نگارش سفرنامههایش داشته است.
در عصر ویکتوریایی بر خلاف امروز، کارکرد بیشتر سفرنامهها تنها سرگرم کردن مخاطب یا ایجاد فضایی برای بلندپروازیهای ذهنی نویسندهاش نبود، بلکه توصیف و توضیح جهانی ناشناخته و فرستادن مخاطبانی که توان چندانی برای سفر به دوردستها نداشتند به این جهان بود.
سفرنامههای دیکنز به آمریکا، ایتالیا و فرانسه که همگی به میانه قرن نوزدهم باز میگردد، برخلاف سایر اسلافشان زبانی گرم و طناز دارند و سرشار از دیالوگ هایی بین مسافر و بومیان شهرهای مختلف هستند.
سفرنامههای دیکنز به گونهای نوشته نشده که گویی او به سفر رفته و حالا مشاهداتش را برای انگلیسیهای متمدن گزارش میدهد، بلکه به گونهای هستند که تقلاهای شخص دیکنز و مردمانی را که در سفرش ملاقات میکند برای ادامه حیات و پیدا کردن جای و راه خود در جهان نشان میدهد.
نمونهای از این طنازی دیکنز را در سفرنامهاش به آمریکا بخوانید:
«در کشتی ماه زوج مشکوکی بودند که شباهت بسیاری به فراریها داشتند، و مردی که همراه زن بود با خودش بیشتر از رابینسون کرزوئه اسلحه داشت.»
یا
«به یاد میآورم که از خوک بریان و آبجوی ایل برای درمان دریازدگی استفاده میکرد، و روز پس از روز در رختخواب دراز میکشید و از این داروها میخورد و مینوشید. باید اضافه کنم که، البته اگر کنجکاو هستید، این داروها هیچوقت موفق به درمان بیماری نشدند.»
در سفرنامههای دیکنز، مردم از خود سفر مهمترند، پویایی روابط انسانی برای نویسندهای که میگوید «انسان هر چه بیشتر انسان را بشناسد، اخوت بیشتری بینشان برقرار خواهد شد» بیش از هر جا در سفرنامههایش خود را نشان میدهد.
علاقه دیکنز به داستانهای پریان که پرستارش، در کودکی، پیش از خواب برایش تعریف میکرد از یک سو و سالهای سال کار به عنوان روزنامهنگار و تلاشش برای "شرحماوقع" از سوی دیگر تاثیری بینظیر در آثار دیکنز گذاشته است. وجدان بیدار او و علاقهاش به پیگیری وضعیت فقرا ـ دیکنز خود از خانوادهای مرفه بود اما در نوجوانی و با بدهکاری و سپس زندانی شدن پدرش مجبور به کار در محیطی سخت شد ـ و آشنائیاش با سازوکار پارلمان و عملکرد نهاد قدرت نیز تاثیر به سزایی در مقالات تالیفی او در جراید آن زمان در انگلستان داشت.
دو ویژگی در مقالات دیکنز بارز است: اول آنکه سبک مقالات و استفاده او از تکنیکهای آزاد غیرمستقیم و جریان سیال ذهن، نویددهنده مدرنیسم نوشتاری است و دوم تعهد مداوم به درک سیاست است، سیاست نه همچون ابزار تئوری محض یا نتیجه اتفاقی تاریخی، بلکه سیاست به این معنا که چگونه جوامع بشری گرفتار در یک وضعیت دشوار رفتار میکنند.
نوشتههای دیکنز در جراید و داستانها و رمانهایش کلیتی هستند که به سختی قابل تفکیکاند و به شدت بر هم تاثیر گذاشتهاند.
روزنامهنگاری: شغل پرزحمت و بیاجر
دیکنز در نوامبر ۱۸۳۶ از شغلش به عنوان خبرنگار روزنامه "مورنینگ کرونیکل" استعفا داد و در توضیح استعفایش نوشت که یکی از "پرزحمتترین و بیاجر و مزدترین مشاغل" را ترک میکند. دیکنز پیش از این استعفا مجموعه "طرح هایی از BOZ" را چاپ کرده بود که بسیار موفق بود. (این مجموعه نوشتههایی کوتاهی درباره زندگی در لندن و خیابانها و ساکنانش بود و طراحیهایی آنها را همراهی میکرد.)
این مجموعه تا حدودی او را به نویسندهای سرشناس تبدیل کرده بود، به همین علت به نظر میرسد که دیکنز دریافته بود آیندهاش به عنوان داستاننویس روشنتر است تا آن که بخواهد به کار روزنامهنگاری ادامه دهد.
با این همه روزنامهنگاری و چاپ داستان هایش به صورت سریالی در جراید تا آخر عمر با او باقی ماند و سی سال پس از استعفا، در جمع انبوه روزنامهنگاران آمریکایی در شهر نیویورک سخنرانی کرد و از خاطره عزیز دوران روزنامهنگاریاش گفت و از علاقه بسیارش به "اخوت بین روزنامهنگاران" گفت و گفت که که هرگز آن را ترک نکرده است.
تندنویسی در سال های اولیه
چارلز دیکنز شانزده ساله بود که کتاب معروف توماس گرنی با نام «تندنویسی» را خرید و شروع به خواندن کرد، کتابی برای آموزش نتبرداری سریع و دقیق، و همین او را آماده کرد تا به عنوان خبرنگار پارلمانی مشغول به کار شود.
دیکنز پیش از آغاز کارش در پارلمان، تحت آموزش دائی روزنامهنگارش، جان هنری بارو، اصول نگارش و سجاوندی را یاد گرفت و توانست به صورت حقالتحریر به عنوان خبرنگار دادگاههای قضایی لندن مشغول به کار شود، اما اندکی بعد دائیاش به چاپ مجله آینه لندن (Mirror of London) پرداخت که متن غیر رسمی مناظرات پارلمان را چاپ میکرد و از دیکنز خواست تا برایش کار کند؛ کاری طاقتفرسا و پر استرس که دیکنز توانست به بهترین شکل از عهدهاش بربیاید.
در این دوران دیکنز دقیقترین و سریعترین نتبردار مناظرات بود و در پارلمان آن سالها نیز مناظرات مهم بسیاری در جریان بود: آینده کمپانی ایست ایندیا، کاهش مالیات روزنامهها، بحث در باب لایحه قانون فقرا که بعدتر تصویب شد و تمامی اینها سبب شد تا افکار و ذهنیات دیکنز درباره سیاستمداران انگلیسی، سازوکار پارلمان و اصلاحات اجتماعی شکل بگیرد.
در فصل تعطیلات پارلمان، دیکنز برای گذران امور خود به شکل حقالتحریر کار میکرد که یکی از آنها نوشتن متن برای بخش «طراحیهای خیابان» در روزنامه مورنینگ کرونیکل بود. کاری که در نهایت منجر به چاپ مجموعه "طرح هایی از BOZ" شد و برای دیکنز اعتبار بسیاری به همراه آورد.
سالهای ۱۸۳۱ تا ۱۸۳۶ عمده فعالیتهای دیکنز به خبرنگاری و نوشتن متن برای طرحهایی از خیابانهای لندن سپری شد و در نهایت با استعفای او دوران کاریاش وارد مرحله تازهای شد: دوران مقالات اجتماعی و زمانی که او از خبرنگار به روزنامهنگار بدل شد.
بخشی از سرمقاله نخستین شماره "هاوسهولد وردز"
"امید داریم که در کاشانه احساسات خوانندههایمان زندگی کنیم و در کاشانه افکارشان بر تعداد شمارههای مجلهمان افزوده شود. امید داریم که همقطار باشیم و رفیق هزار نفر، از هر دو جنس، از هر سن و هر وضعیتی، کسانی که شاید ما هرگز چهرهشان را ندیدهایم. درپی آنیم که از جهان پر جنب و جوش اطرافمان به خانههای بیشمار، دانشی از شگفتیهای اجتماعی، خیر و شر ببریم، دانشی که قرار نیست سبب شود تا در خود فرو رویم، به پیشرفت نوع بشر ناامید شویم و قدر زندگی در زمانهای خوش را ندانیم."
در این دوران (بین سالهای ۱۸۳۷ تا ۱۸۴۹) دیکنز مقالات طولانی و متعددی درباره پیشنهاداتش برای تغییر وضع عمومی فقرای لندن نوشت و سردبیری ماهنامه جنگ بنتلی و هفته نامه مستر هامفریز کلاک (Master Humphrey's Clock) را بر عهده گرفت که در نهایت در اولی به علت اختلاف با ناشر و در دومی به دلیل شکست تجاری از ادامه همکاری سرباز زد.
دیکنز معتقد بود "آنچه سردبیران روزنامهها انکار میکنند دقیقا همان چیزی است که مردم را جذب میکند" و تصمیم گرفت وسیلهای یابد تا با آن "دانش اجتماعیاش را عملی �
:: برچسبها:
آبی ,
کنسرت ,
:: بازدید از این مطلب : 460
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2